روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54446
تاریخ خبر : 1403/06/19-14:01
تاریخ به روز رسانی : 1403/08/24-11:15
تعداد بازدید : 164
نسخه قابل چاپ

ردپای منافقین در لو رفتن عملیات

وحید حاجیلو، عنصر نفوذی سازمان مجاهدین خلق در سپاه همدان که در همه گشت و شناسایی های عملیات رجایی و باهنر شرکت داشت؛ کل اطلاعات و طرح و نقشه عملیات را که در آن راهکارها مشخص شده بود به رابطین خود (منافقین) تحویل داد. منافقین هم آن اطلاعات را برای رژیم عراق ارسال کردند.

ردپای منافقین در لو رفتن عملیات
پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری، سپاه و ارتش با همکاری یکدیگر برای اجرای چند عملیات بزرگ جهت بیرون راندن عراق از خاک ایران آماده می شدند؛ اما انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رجایی و باهنر، موج شادی در جبهه دشمن به همراه داشت و فرماندهان جهت جلوگیری از تضعیف روحیه نیروهای ایران، مصمم به اتخاذ هرچه سریع تر شیوه تهاجم شدند.
در همین راستا دو عملیات به طور همزمان در جنوب سوسنگرد و غرب سرپل ذهاب با نام شهیدان رجایی و باهنر اجرا گردید.
عملیاتی که در جنوب سوسنگرد اجرا شد، هرچند محدود بود، موقعیت استراتژیک خوبی برای نیروهای ایران در جبهه کرخه کور فراهم کرد، اما عملیات غرب سرپل ذهاب باهدف تکمیل اهداف عملیات بازی دراز و همچنین آزادسازی ارتفاعات کوره موش و قراویز در شمال غرب سرپل ذهاب اجرا گردید که با وجود موفقیت اولیه، با مقاومت عراق و اجرای پاتک های سنگین، حفظ ارتفاعات آزادشده میسر نگردید.

روایت سردار رضا میرزایی
سردار رضا میرزایی؛ فرمانده تیپ یکم لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) در دوران دفاع مقدس به بیان خاطرات خود از این عملیات پرداخته که به منظور سالگرد آن منتشر می شود:
در آخرین جلسه مشخص شد که عملیات شامل سه محور اصلی و دو محور فرعی است. محمود شهبازی (فرمانده سپاه همدان) فرماندهی عملیات را به حسین همدانی سپرد.
مسئولیت محور یکم جناح سمت راست در سمت دشت ذهاب و بن دستک به برادر حبیب الله مظاهری و فرماندهی نیروهای عمل کننده این محور به من واگذار شد.
قرار بود مظاهری و گروهانش که متشکل از نیروهای سپاه و ارتش بود، از روستای قراویز عبور کرده و به ارتفاعات قراویز صعود کنند...ما نیز وظیفه پاک سازی دشت ذهاب تا دامنه ارتفاعات قراویز را بر عهده داشتیم.
محور وسط به فرماندهی برادر علیرضا حاجی بابایی، مهم ترین محور بود. جایی که برادران حسن مرادیان و علیرضا خزایی همراه نیروهای اسدآبادی باید با دور زدن تپه کمیل از سمت راست، به ارتفاعات ۸۰۱ و ۸۱۶ قراویز می رسیدند.
مسئولیت محور چپ نیز بر عهده محمود شهبازی بود که فرماندهی نیروهای عمل کننده آن را برادر حسن تاجوک بر عهده داشت. وظیفه آن عبور از روستای جگر محمدلو و رسیدن به شیرین آب بود. دومین محور فرعی نیز در اختیار برادر قدیر نظامی بود که باید از طرف جاده قصر شیرین به تپه های دوقلو می رسیدند.
قرار شد عملیات ساعت ا بامداد یازدهم شهریورماه ۱۳۶۰ اجرا شود.

اطلاع ارتش عراق از عملیات
تقریباً ساعت ۱۱ شب بود. منتظر بودیم تا رمز عملیات به همه واحدها اعلام شود و به خط دشمن بزنیم. ناگهان از سمت بازی دراز آتش بسیار سنگینی از خمپاره و توپ مستقیم به سمت ما شلیک شد.
ما پی بردیم که ارتش عراق از این عملیات اطلاع دقیق داشته و تمامی مواضع ما را از دو سو یعنی بازی دراز و کوره موش مورد هدف قرار دادند و دامنه ارتفاعات قراویز و دشت آن با انبوهی از آتش گلوله های خمپاره و توپ چنان در هم کوبیده شد که ساماندهی نیروهای ما را طوری به هم ریخت که دیگر منتظر شنیدن رمز نشدیم و هر گروه در محورهای مربوط به خود شروع به پیشروی کرد.

پیشروی اولیه نیروها و شکستن خط اول و دوم
حدود ۴ کیلومتر به عمق پیشروی کرده بودیم. ساماندهی عراقی ها در محور ما به گونه ای به هم ریخته بود که دیگر از آتش بر روی ما خبری نبود اما در عقبه ما، جایی که نیروهای حاجی بابایی و اسدیار می جنگیدند؛ حجم آتش زیاد بود.
به خط دوم نیروهای دشمن رسیدیم، عده شان بیشتر از خط اول بود اما آن ها هم نتوانستند جلوی بچه های با روحیه ما را بگیرند. خط دوم عراقی ها هم سقوط کرد و حالا فقط چند صد متر تا عقبه قراویز فاصله داشتیم. حالا تمام توجه مان مقابله با خط سوم عراق بود که حدس می زدیم احتمالاً مقاومت بیشتری از خود نشان خواهند داد.
به وسیله بیسیم خبر پیشروی و شکستن خط دشمن را به برادر همدانی رساندیم، اما لحن همدانی نشان می داد که وضعیت عقبه نامناسب و شدت درگیری و مقاومت دشمن بالاتر از حد تصور است و نیروهای اسدیار به جز رضا شریفی راد و چند نفر دیگر نتوانسته بودند از خط دشمن عبور کنند، تعدادی از آن ها اسیر یا شهید شده بودند.

رهایی از محاصره
ساعت حدود هفت و نیم صبح بود که ناگهان صدای زوزه تانک های بی شماری را شنیدم که از پشت دشت به سمت ما حمله ور می شدند. قبل از اینکه به محاصره دربیاییم، مظاهری دستور عقب نشینی داد.
روز از نیمه گذشته بود. همه از عطش به حالت غش افتاده بودند. در آن گرمای سوزان صحنه عاشورای امام حسین (ع) در نظرمان تداعی شد. به هر مصیبتی بود بچه ها را به پناهگاه های طبیعی نزدیک به شیارها بردیم.
حسن اسدیار و تعدادی از نیروهایش در ارتفاعات قراویز به شهادت رسیده بودند. در آن سوی جبهه ما، تهرانی ها هم که همزمان وارد نبرد در بازی دراز شده بودند، متوجه لو رفتن عملیات شده و به عقب بازمی گردند. آن ها نیز متحمل تلفات زیادی شده بودند.

حاجیلو، نفوذی منافقین در جبهه خودی
وحید حاجیلو، عنصر نفوذی سازمان مجاهدین خلق در سپاه همدان بود. او آن چنان در کارش مهارت داشت که کسی از فعالیت های پنهانی او مطلع نشده بود.
او قبل از ورود به سپاه، یکی از کارمندان آموزش وپرورش همدان بود. حاجیلو در اوایل انقلاب وارد سپاه همدان شده بود و در روابط عمومی سپاه، مسئولیت امور فرهنگی را بر عهده داشت. او که در همه گشت و شناسایی های عملیات رجایی و باهنر شرکت داشت؛ قبل از شروع عملیات گفت من متون تبلیغاتی برای این عملیات آماده کرده ام که باید حتماً به همدان بروم و آن را چاپ کنم و سریع برگردم.
متأسفانه او به این بهانه، فوراً به همدان رفت و متون را شبانه چاپ کرد و بلافاصله به تهران رفت و کل اطلاعات و طرح و نقشه عملیات را که در آن راهکارها مشخص شده بود به رابطین خود (منافقین) تحویل داد. منافقین هم آن اطلاعات را برای رژیم عراق ارسال کردند.
سپس حاجیلو فوراً با آن متون تبلیغاتی کذایی به منطقه برگشت. حاجیلو حتی در این عملیات شرکت کرد و از ناحیه دست وپا مجروح شد و برای مداوا به همدان فرستاده شد.
بعد از عملیات، او با کشف یکسری اسناد از خانه تیمی منافقین لو رفت. نیروهای سپاه در ساعت ۱۰ شب با حکم قضایی وارد خانه او شده و دستگیرش کردند و به دادگاه انقلاب تهران تحویل دادند. وحید حاجیلو بعد از ۴۸ ساعت اعدام شد.

منبع:
رستمی، علی، از ارتفاعات سخت تا نخل های بی سر، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۴۱۶، ۴۱۷، ۴۲۰، ۴۲۱، ۴۲۲، ۴۲۳، ۴۲۴، ۴۲۸، ۴۲۹


برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »